بسم الله الرحمن الرحیم..فایل صوتی 02/08/1390.. قسمت پنجم.. شبهه شبکه کلمه و کارشناسان شبکه کلمه آقایان خدمتی وهابی و عقیل هاشمی وهابی: هاشمی، در رابطه با حادثه جنگ جمل، مگر عايشه اهل بیت رسول خدا(ص) نبود؟ خدمتی، بارها این را علم می کنند و می گویند که شما در فضیلت عائشه می گوئيد چرا جنگ جمل شد؟ خب جنگ جمل رخ داد حال ما بخواهیم این طرف قضیه را بپرسیم، حضرت عائشه به اصطلاح خود آقایان به جنگ حضرت علی (ع) رفت، چرا علی جنگید؟ اگر بنا باشد حضرت علی(ع)، حضرت عائشه را امهات المؤمنین یا مادر خود قرار نمی داد؟ یا آیه مایرید الله را برای حضرت عائشه قائل نبود؟ پس چرا حضرت علی (ع) جنگیدند؟ وبه حضرت علی(ع) گفت شما چرا تن به تسلیم ندادید؟ اگر بنا باشد این جنگ رخ داده چرا حضرت علی (ع) جنگید اگر این طور باشد؟ شما چرا حضرت عائشه را زیر سئوال می برید؟ این یک طرفه قضیه، گویی که حضرت عائشه یک انسان باقی واصلا از خانواده رسول خدا(ص) نیست وحق نداشته به حضرت علی (ع) بگوید بالای چشمت ابروست؟ اینقدر این بزرگنمایی به گونه ای است که شما به حضرت علی (ع) نگویید چرا؟ حضرت علی (ع) من عندالله هست ودیگر نگویید چرا؟ وهر چه که انجام داد و هر چه فرمود همان است. قول، قول خداست و هر حرکتی از طرف خداست و اینطوری به مردم عرض شود که به مردم معرفی کردند، لذا هر کسی بهش گفته، آقا اشتباه کردی، کفر است. شما نباید این کار را می کردی، کفر است. هاشمی: خب این را که فرمودید حضرت عایشه جزء اهل بیت رسول خدا(ص) بود و حضرت علی(ع) جنگید، آقای خدمتی: خب این را بگویید، چرا حضرت علی(ع) با عایشه جنگید؟ عایشه جنگید، درست است که اشتباه کرده ماهم می گوئيم اشتباه کرده و معصوم نبود و اشتباه کرد. چرا علی (ع) جنگید؟ چرا علی(ع) با مادرش جنگید؟ اگر بنا باشد. در حالی که ما می گوییم حضرت علی(ع) و حضرت عائشه را و آن مسئله و آن جنگ ناخواسته تحمیلی شد و زمانی که به أم المؤمنین عائشه مراجعه کردند فرمودند: نه من قصد جنگ داشتم و نه حضرت عایشه فرمود من قصد جنگ داشتم وچقدر با احترام. این را نمی گویند چقدر با عزت و احترام بدرقه کردند. حضرت علی(ع) ام المومنین عایشه را به مدینه فرستاند و این همه افراد به همراهش فرستادند و این آخرش را نمی گویند که فقط چرا عایشه با علی(ع) جنگید؟ خب چرا علی با عایشه جنگید؟ چرا برعکسش را نمی گویید شما؟ خیلی عجیب است! مجری شبکه ولایت: خب بخشی از این کلیپ را دیدیم، حاج آقای ابوالقاسمی چرا حضرت علی(ع) با عائشه جنگید؟ مگر حضرت علی (ع) عایشه را جزء اهل بیت علیهم السلام و مادر مومنان نمی دانست؟ حاج آقا ابوالقاسمی: خب جزء اهل بیت(ع) نمی دانست دیگر، خیلی ساده است. این که واقعیت تاریخی است که حضرت علی (ع) با عایشه جنگیده است و این را نمی شود منکر شد، خود آقای کارشناس شبکه کلمه نمی دانیم چه چیزی را می خواست بگوید در این جواب! از یک طرف می گوید آقا چرا شما می گویید که جنگ تقصیر عایشه است، خب بگویید تقصیر حضرت علی (ع) است. چرا برعکسش را نمی گویید؟ آخرش می گوید ما قبول داریم عایشه اشتباه کرده وچرا شما می گویید حضرت علی (ع)؟ هر گونه هست می خواهند حضرت علی (ع) را محکوم کنند! یک بنده خدایی می گفت: در خانه راه می رفتم که پایم به استکان چای خورد و زمین ریخت و پدرم عصبانی شد و گفت: چشمانت را باز کن! و یک روزی پدرم در خانه راه می رفت و پایش به استکان چای خورد و زمین ریخت، این بار هم پدرم عصبانی شد و گفت: جای این مگر وسط راه است؟! آری در هر صورت باید در اینجا حضرت علی(ع) مقصر شود. عایشه حمله کرده است، بصره را گرفته اند، کشتار کرده اند و حضرت علی (ع) دفاع کرده اند. آقا چرا شما می گویید حضرت علی (ع) جنگید؟! خب حضرت علی(ع) دست بسته می ایستاد تا بیایند سر حضرت علی(ع) را جدا کنند و بعدش هم مثل همان موقعی که خبر شهادتش را هم شنید سجده کند! غیر از این نیست که، خب برای اینکه مشخص شود طبق مدارک اهل سنت، آیا عایشه برای اصلاح آمده بود یا برای جنگ آمده بود؟ عایشه و جنگ جمل، کتاب الفتن، نهیم بن حماد مرزی متوفای 288 مکتبة التوحید قاهرة صفحه 85 و روایتی می آورد با سند صحیح و معتبر، عبدالرزاق، معمر، وهب بن عبدالله و عبدالطفیل. عبدالطفیل صحابی است، عبدالرزاق ومعمر از شیوخ بخاری است و وهب بن عبدالله را چندین نفر توثیق کرده اند و می گوید از حذیفه صحابی شنیدم: باورتان می شود اگر من به شما بگویم که مادرتان به جنگ شما می آید؟ چون حذیفه صاحب سر پیامبر(ص) بود و خود اهل سنت حتی در صحیح مسلم هم خوانده ایم عبارت را برای آقایانی که می گویند علم غیب ممکن نیست، خودشان در صحیح مسلم گفته اند: حذیفه گفت: پیغمبر برای ما آنچه تا قیامت اتفاق می افتد را گفت. خود حذیفه فرمودند: باورتان می شود مادرتان به جنگ شما می آید؟ گفتیم: می شود این اتفاق بیافتد؟ گفت: بله! نمی گوید آیا باورتان می شود مادرتان یک روزی برای صلح بین شما بیاید، می گوید مادرتان برای جنگ با شما می آید. حال می خواهند این را چه کار کنند؟ منکر این می شوند؟ یا صحابه دروغ گفته اند، یا پیشگویی رسول خدا(ص) دروغ بوده یا آقایون، علمای اهل سنت به مردم دروغ می گویند.ملاحضه فرمودید حال یک زن فرمانده لشکریان جمل بود، اگر صحیح بخاری را لطف بفرمایید در صحیح بخاری چاپ عربستان السعودیة صفحه838 در این کتاب روایتی آمده که به صراحت دارد باب کتاب النبی؛ یکی از صحابه می فرماید: وقتی به رسول خدا(ص) خبر رسید که اهل فارس دختر کسری را فرمانده کردند مردمی که زن را فرمانده خودشان قرار دهند، رستگار نمی شوند. خب این چه ربطی به جنگ جمل دارد؟ بیاییم قبل این روایت را ببینیم چه گفته است، راوی در ابتدای این روایت می گوید: ایام جمل نزدیک بود من ملحق شوم به اصحاب جمل یعنی اصحاب شتر و از آنها دفاع کنم یاد یک حرف رسول خدا(ص) افتادم که فرمودند: کسانی که زن را فرمانده خود کنند رستگار نمی شوند و من دیگر به آنها ملحق نشدم. حال عائشه برای جنگ آمده طبق روایات صحیح بخاری، عایشه فرمانده بوده،متولی امر آن لشکر بوده است و آنهایی که می گویند عایشه را به زور آوردند و نمی خواست بیاید یا اینکه عایشه برای اصلاح آمده بود! این روایات را می خواهند چه کار کنند؟ و مطلب بعدی؛ عایشه همسر رسول خدا(ص) می دانست نباید با حضرت علی (ع) بجنگد. سلسلة الحادیث الصحیحین آقای البانی، محمد ناصرالدین البانی، مکتبة المعارف ریاض(چاپ ریاض) در این کتاب حدیث 474، رسول خدا(ص) به یکی از زنانش فرمودند: کدام یک از شما است که سگهای هوعب بر او پاس خواهند کرد؟( هوعب منطقه ای در راه جمل بود) و خودش هم در پایین روایتی را نقل می کند وقتی عایشه به هوعب رسید صدای پاس سگها را شنید و گفت: من می خواهم برگردم، رسول خدا(ص) به من راجع به همین روایتی را گفته است. زبیر گفت: برمی گردی؟ شاید خداوند بخواهد به وسیله تو بین مردم صلح ایجاد کند! حال پیغمبر (ص) فرموده اند می روی و در آنجا به گناه می افتی و زبیر می گوید بایست صلح ایجاد شود! عایشه با خود سؤال نکرد آیا زبیر بیشتر می فهمد یا رسول خدا(ص) ؟؟ به این می گویند اجتهاد مقابل نص قول رسول خدا(ص) . رسول خدا(ص) علنا می گویند نباید بروی ولی آقای زبیر می گوید نه بیا شاید فایده ای داشته باشد! عایشه چرا رفت و خلاف دستور رسول خدا(ص) را انجام داد؟ ما جواب میدهیم که هر کاری که خوبها انجام دادند نباید حتما شایسته باشد، ما اینها را معصوم نمی دانیم و در مورد اینها غلو نمی کنیم، بله عایشه صریحا مخالف دستور رسول خدا(ص) عمل کرده است و ما غلو نمی کنیم و می گوییم عایشه در اینجا مرتکب فعل حرام شده است و شک هم نداریم خروج ام المومنین عایشه از اصلش اشتباه بوده است ولی وقتی فهمید خواست برگردد ولی زبیر قانعش کرد و شک هم نداریم زبیر هم اشتباه کرده است و عقل می گوید یکی از این دو گروهی که جنگیدند و هزاران نفر کشته شدند یکی اشتباه کرده است، حال چه کسی اشتباه کرده است؟ معلوم است عایشه و دلیلش هم واضح است و شاهد واضح ترش هم این است که وقتی برگشت ندامت پیدا کرد و همین ندامت او شایسته کمالش است، بله مخالف دستور صریح پیامبر(ص) انجام داد و آمد جنگ جمل را راه انداخت، چندین هزار نفر را به کشتن داد، روایتی است که 24هزار نفر کشته شدند! خب آقای وهابی می گوید چرا شما عایشه را مقصر می دانید؟ از آن طرف علی (ع) آمده با مادرش جنگیده است! یک کمی فکر داشته باشید رسول خدا (ص) طبق روایات صحیح السند آمده است که به علی(ع) فرمودند: تو با ناکثین و قاسطین و مارقین خواهی جنگید. و جنگ جمل تمام شد حضرت فرمودند: ناکثین همین گروه بودند و قاسطین و مارقین مانده اند و خود علمای اهل سنت گفته اند: ناکثین اهل جمل، قاسطین و مارقین معاویه و خوارج هستند و حال آقای کارشناس می گوید چرا حضرت علی (ع) را مقصر نمی دانید؟!!! و شما که حضرت علی (ع) را قبول ندارید باید ببینید مشکلتان چیست!! و اما یک روایت دیگر که جالتر است. کتاب المحاسن المساوی آقای بیهقی در این کتاب می گوید چه بدیهایی در جنگ ها اتفاق افتاد و چه کسانی به حضرت علی(ع) اهانت کردند و می آید همان روایت را نقل می کند که حضرت رسول خدا(ص) می فرماید: ای حمیرا مراقب باش تو نباشی که به جنگ حضرت علی(ع) می روی و عایشه رفت و به منطقه هوعب رسید و سگها پاس کردند و بعد اینجایش جالب است می گوید: عایشه وقتی موقع جنگ شد در یک هودج آهنی گذاشته بودند او را. اگر برای صلاح آمده بود چرا در هودج آهنی گذاشته بودند؟ می ترسید حضرت علی (ع) به او تیر بزند؟ و معلوم می شود برای جنگ آمده بود و بعضی ها نقل کرده اند روی این هودج پوست پلنگ و زره انداخته بودند که مبادا تیر بر او وارد شود و فقط یک سوراخ را باز گذاشته بودند که بتواند ببیند و یک شخصی از قبیله ضبه، زمام شتر را در دست گرفته بود و عایشه به او گفت: علی بن ابی طالب (ع) کجاست؟ آن شخص گفت: آنجا ایستاده است و دستش را به آسمان بلند کرده است، وقتی عایشه نگاه کرد گفت: چقدر شبیه برادرش است. آن شخص گفت: برادرش کیست؟ عایشه گفت: رسول خدا(ص) آن شخص گفت: مگر می شود من با برادر رسول خدا(ص) بجنگم؟ و عایشه را رها کرد و به سمت حضرت علی (ع) رفت. کسانی که می گفتند عایشه نمی توانست جنگ را رها کند و او را محاصره کرده بودند و مجبور بوده و از این افسانه ها ما زیاد می شنویم!آن کسی که زمام شتر عایشه را گرفته بود و شتر عایشه را به این طرف و آن طرف می برد، خودش رفته و به سپاه حضرت علی (ع) ملحق شده است؛ چرا عایشه همسر پیامبر(ص) نیامد؟ خب می گفت شتر مرا هم ببر پیش حضرت علی (ع)؛ خودت که می روی شتر را هم ببر، اگر واقعا قصد اصلاح داشت می نشستند حضرت علی(ع) ،طلحه، زبیر وعایشه حل و فصل می کردند. معلوم است بحث حل و اختلاف نیست بحث این بود که می خواستند حضرت علی (ع) را بکشند و یک شخصی را خلیفه تعیین کنند!این جواب حاج آقا ابوالقاسمی بود و حال جواب بنده حقیر خدا، محمد اسلامی قزوینی: پیامبر اکرم صلی الله علیه وآله وسلم میفرمایند جنگ با علی علیه اسلام جنگ با من است.. انا حرب لمن حاربکم و سلم لمن سالمکم مسند احمد جلد 2 صفحه 442 .صحیح ابن هبان جلد15 صفحه 433.. حاکم نیشابوری میگوید حدیث حسن است مستدرک جلد ۲ صفحه ۳. آری رسول خدا(ص) به صورت واضح فرمودند: جنگ با حضرت علی (ع) جنگ با رسول خداست و شما جنگ عایشه را در کدام قسمت می گذارید؟ آیا روایتی مبنی بر اینکه جنگ با عایشه، جنگ با رسول خداست را دارید؟! این ما نیستیم می گوییم کار عایشه اشتباه بوده و فعل حرام انجام داده، این رسول خدا(ص) است که جنگ با علی (ع) را حرام دانسته است و شما عوض اینکه بیایید در منابر و سایتها و شبکه های خود بگویید آری عایشه اشتباه کرده و عایشه را تا مقام ربوبیت بالا نبرید و بالعکس می خواهید حضرت علی (ع) را گناهکار بدانید! و این نشانه یک چیز است و آن هم؛ قال رسول الله صلی الله علیه واله: یا علی لا یحبک الا طاهر الولاده و لایبغضک لا خبیث الولاده. پیامبر اکرم صلی الله علیه واله: ای علی دوست ندارد تو را مگر شخص طاهر الولاده حلال زاده و بغض و دشمنی با تو نداشته باشد مگر خبیث الولاده حرام زاده.. و این را باز من نمی گویم بلکه رسول خدا (ص) می فرمایند و باز بگویید چرا حضرت علی ع با اهل بیت رسول خدا(ص) و مادرش جنگ کرد و حضرت علی (ع) اشتباه کرد! و می پردازیم به اینکه آیا عایشه جزء اهل بیت بوده است؟ . أم عطیه گفت: کسی برای پیامبر(ص) گوسفندی را به عنوان صدقه فرستاد من نیز مقداری از آن را نزد عایشه بردم، زمانی که پیامبر(ص) نزد عایشه آمد فرمودند: آیا چیزی نزد توست؟ عایشه گفت: نه الا اینکه نسیبه مقداری از گوسفند را که شما فرستاده بودید را نزد من آورد. حضرت فرمودند: این به همان جایی که باید می رسید، رسید. صحیح مسلم، اسم المؤلف، مسلم بن الحجاج أبوالحسن القشیری النیسابوری الوفاة دویست و شصت و یک .. جلد دوم، صفحه هفصد و پنجاه و شش .. .. .. .. این روایت به صراحت تمام دلالت بر این دارد که زنان پیامبر صدقه گرفته اند پس هر توجیحی بیاورند مخالفت و مقابله با نص صریح صحیح مسلم است. حال سؤال بنده حقیر این است مگر صدقه بر اهل بیت رسول خدا(ص) حرام نیست؟ پس چطور به عایشه صدقه داده اند؟ و در مورد مادر! خود عایشه در برخورد با حضرت عمار می گفت من مادر تو نیستم! قال عمار بن یاسر کیف رأیت ضرب بنیک الیوم یا أمه. ای مادر ضرب شصت بچه های خودت را چطور دیدی؟(فرزندانت در رکاب علی (ع) چطور بودند؟) عایشه گفت: من أنت قال أنا ابنک البار عمار قالت لست لک یأم قال بلی و إن کرهت. تو چه کسی هستی؟ عمار گفت من پسر تو عمار هستم، عایشه گفت: من مادر تو نیستم، من را مادر صدا نکن! عمار گفت: مادر من هستی اگر چه خوشت نیاید. تاریخ طبری ج3 ص55.. و الکامل فی التاریخ ج3 ص140.. در روایت احمد بن حنبل می گوید:حضرت عمار همراه با حضرت مالک اشتر آمدند که خواستند از عایشه اذن بگیرند و او را منتقل کنند. حضرت عمار گفت: یا أمه فقالت لست لک بأم قال بلی و إن کرهت. ای مادر، عایشه گفت: من مادر تو نیستم! مسند احمد بن حنبل ج6 ص205.. در بعضی ازکتب آمده است به مالک اشتر هم گفت: من مادر تو نیستم، عمار گفت: مادر من هستی؛ اگر چه خوشت نیاید. حاکم نیشابوری می گوید: هذا حدیث صحیح الإسناد و لم یخرجاه. این حدیث از نظر سندی صحیح است. المستدرک علی الصحیحین ج4 ص393.. از کجا میدانید شاید خود عایشه نسبت به حضرت علی (ع) همین نظر را دارد که اگر دوستان اهل سنت خواستند می گویم به چه دلیل این حرف را زدم.. و در ادامه می گویم قضاوت با شماست.. یاعلی مدد....

بسم الله..گله ای از دوستان و عزیزان هم شیعه و هم سنی دارم که انسان فقط یک بار متولد می شود یک بار زندگی می کند و یک بار می میرد، خداوند شمارا برای چه کاری آفریده؟؟ برای عبادت و لاغیر.. درست است عبادت فقط نماز و روزه نیست و در چند مطلب قبل در مورد این مطلبی نوشته بودم که عبادت فقط نماز و روزه نیست ولی اطلاع از عبادت خداوند هم به نوعی واجب است، نگذارید دین از زندگی روزمره حذف شود، نماز از زندگی روزمره حذف شود، وضو از زندگی حذف شود، نماز انسان را به تعالی می رساند، وضو باعث شادابی روح می شود و جسم را تازه و سرحال می کند و اینها فقط در اسلام آمده است، من و تو که ادعای اسلام داریم وقتی ریش را کوتاه می کنیم آن هم با تیغ ریش تراشی و غیره چه انتظار از دیگری هست؟! خداوند به ما عقل داده است وقتی اکثر پروفسورها و دکترهای اروپایی و آمریکایی ریش میگذارند چه دلیلی دارد؟ معلوم است باعث می شود پوست صورت زنده بماند وبه همین دلیل موهای صورتشان را اصلاح نمی کنند ولی من و توی مسلمان که خداوند ریش تراشی را جایز نمی داند، ریشت را کوتاه می کنی و این آخر بی انصافیست.. وقتی نمازت را نمی خوانی آخر بی انصافیست.. وقتی به مشتری مغازه ات گران می فروشی که خود میدانی آشکارا دزدی می کنی خود آخر بی انصافیست.. وقتی به پدرو مادرت بدی می کنی، آخر بی انصافیست.. وقتی ناموس مردم را مورد اصابت نگاه آلوده خود می کنی آخر بی انصافیست.. وقتی در اتوبوس نشسته ای و پیرمردی در روبرویت ایستاده آخر بی انصافیست.. و از هم بی انصافی تر وقتی است که مولا و سرورمان حضرت اباصالح المهدی (عج) در غم شهادت مادرش خون گریه می کند و ما یا در حال گوش کردن به آهنگ ولو غمگین و بگو بخند سر سفره هفت سین هستیم.. این کجا و مسلمان بودن کجا؟ فقط ادعا و باز هم فقط ادعا.. آمده ایم ادعا داشته باشیم و مسلمانی کنیم ولی نمی دانیم چرا شبیه بادکنک هستیم وآنقدر باد داریم که با یک جسم کوچک مثل سوزن، بادمان می خوابد! اگر ادعای خداپرستی هم کنیم با یک تلنگر خدا خداپرستیمان تبدیل به شرک و کفر می شود.. وقتی همه چیز عالی باشد که حتی إبلیس هم می تواند شکر گذار باشد پس در سختی شکر گذار بودن هنر است و دنبال مرد هست.. اینها دلنوشته هایم است و میدانم اثری ندارد و نمی دانم چند وقتیست کار بیهوده انجام میدهم.. ..

بسم الله الرحمن الرحيم توسل ابو أيوب انصاري به قبر رسول خدا احمد بن حنبل در مسند خود مي نويسد:حدثنا عبد اللَّهِ حدثني أبي ثنا عبد الْمَلِكِ بن عَمْرٍو ثنا كَثِيرُ بن زَيْدٍ عن دَاوُدَ بن أبي صَالِحٍ قال أَقْبَلَ مَرْوَانُ يَوْماً فَوَجَدَ رَجُلاً وَاضِعاً وَجْهَهُ على الْقَبْرِ فقال أتدري ما تَصْنَعُ فَأَقْبَلَ عليه فإذا هو أبو أَيُّوبَ فقال نعم جِئْتُ رَسُولَ اللَّهِ صلى الله عليه وسلم ولم آتِ الْحَجَرَ سمعت رَسُولَ اللَّهِ صلى الله عليه وسلم يقول لاَ تَبْكُوا على الدِّينِ إذا وَلِيَهُ أَهْلُهُ وَلَكِنِ ابْكُوا عليه إذا وَلِيَهُ غَيْرُ أَهْلِهِ . از داود بن أبي صالح نقل شده است که روزي مروان ديد که شخصي صورتش را بر قبر گذاشته است؛ پس گفت: آيا مي داني که چه کار انجام مي دهي؟ نزديک آمد و ديد که آن شخص أبو أيوب انصاري است. ابو أيوب گفت: بلي من آمده ام پيش رسول خدا صلي الله عليه وآله و پيش سنگ نيامده ام . از رسول خدا (ص) شنيدم که مي فرمود : براي دين گريه نکنيد زماني که افراد شايسته حاکم باشند ؛ ولي زماني گريه کنيد که نا أهلان حکومت مي کنند . مسند أحمد بن حنبل ج 17، ص 42 ، 23476 حمزه الزين از پژوهشگران مشهور اهل سنت ، سند اين روايت را «صحيح» دانسته است. حاکم نيشابوري نيز همين روايت را در کتاب المستدرک علي الصحيحين، ج4، ص560 آورده و در باره سند آن گفته:هذا حديث صحيح الإسناد ولم يخرجاه.سند اين روايت صحيح است، اما بخاري و مسلم نقل نکرده‌اند. شمس الدين ذهبي نيز در تلخيص المستدرک سند اين روايت را «صحيح» دانسته است.سمهودي نيز همين روايت را در کتاب خلاصة الوفاء آورده و گفته است که سند اين روايت «حسن» است.حال سؤال ما از وهابي ها اين است که آيا ابو أيوب انصاري صحابي بزرگوار رسول خدا (ص) نيز قبر پرست ، مشرک و مهدور الدم بوده است؟ يا شما پيرو دودمان نحس بني أميه هستيد و سر سفره شخصي همانند مروان نشسته ايد که رسول خدا (ص) او را لعنت کرده و از دشمنان اهل بيت عليه السلام به شمار مي رود؟؟ موفق باشيدگروه پاسخ به شبهاتمؤسسه تحقيقاتي حضرت ولي عصر (عج‎(‎..

سيوطي در كتاب تفسير الدر المنثور در تفسير آيه 155 سوره آل عمران, مي نويسد:عمر, روز جمعه, سوره آل عمران را خواند وقتي به اين آيه رسيد, كساني از شما كه در روز روبه رو شدن دو جمعيت با يكديگر ( در جنگ احد ), فرار كردند, شيطان آنها را بر اثر بعضي از گناهاني كه مرتكب شده بودند, به لغزش انداخت گفت: وقتي روز احد, مشركان را شكست داديم, من فرار كردم تا اين كه از كوه بالا رفتم و همانا خود را ديدم كه همانند بز كوهي, از كوه بالا مي روم و مردم ندا مي دادند كه محمد ( صلي الله عليه وآله وسلم ) كشته شد پس اين آيه نازل شد . (1) شما که طرفدار عمر هستید عمری که از جنگ فرار میکرده ایا چنین کسی لایق خلافت بر مسلمین هست یا نه؟ انصافتان کجاست کسی از ترس جان خویش رسول اعظم حضرت محمد صلی الله علیه واله را در بین کفار میگذارد آیا لایق خلافت است یا نه؟ انصافتان کجاست اگر نعوذ باالله پیامبر در حمله کفار شهید میشدند آیا اثری از اسلام باقی می ماند یا اینکه باز ابوبکر و عمر فراری از جهاد می آمدند و خلیفه مسلمین میشدند؟ باز انصاف این است شما از شجاعت کسی بگویید که فراری جنگی بوده و از جانش ترس داشته که کشته شود؟ اگر این است هر کار است انجام دهید. داستان جالبی به ذهنم امد شخصی خوابیده از رودی اب میخورد و عالمی از انجا عبور میکرد، عالم رو کرد و به مرد گفت اینگونه آب نخور عقلت کم میشود، مرد پاسخ داد عقل چیست؟!!!! عالم گفت چیزی نیست آبت را بخور....... کسی که میخواست گرفت.. و بعضی افراد می گویند خداوند در پایان آیه می فرماید: وخدا از آنها درگذشت که خدا آمرزنده و بردبار است، خب خداوند از گناه آنان گذشته تو چرا پیاز داغ آش می شوی؟! در جواب آن عزیزان بگویم خداوند آنقدر بخشنده است که حتی إبلیس را هم می بخشد اگر توبه کند ولی این دلیل نمی شود من پیرو راه إبلیس شوم.. این فقط مثال بود.. من این مطالب را فقط برای دلخوشی خودم می نویسم و در داخل وبسایتم قرار می دهم و نه علمی دارم نه فضلی پس مرا راهنمایی کنید.. از برادران شیعه خواهشمندم مرا راهنمایی کنند.. یاعلی مدد....

در صحیح بخاری و كتاب های دیگر آمده است كه خلیفه دوم به مسجد می آید و می بیند مردم در شب های ماه رمضاننافله می خوانند و به فرادی خواندن مردم اعتراض می كند و به أُبَی بن كعب می گوید امام جماعت باشد و مردم همپشت سر او نماز بخوانند. روز بعد آمد به مسجد و دید مردم نماز مستحبی را به جماعت می خوانند و گفت:نعم البدعة هذه. چه بدعت خوبی است.صحیح البخاری، ج2، ص252جالب این است كه در صحیح مسلم از پیامبر اکرم )صلی الله علیه و آله( نقل شده است:كل بدعة ضلالة. هر بدعتی گمراهی است.صحیح مسلم، ج3، ص11در منابع دیگر این گونه آمده است:كل بدعة ضلالة و كل ضلالة فی النار.سنن النسائی،ج3، ص189بنیان گذار نماز تراویح، خود عمر بن خطاب بود، ولی تا آخر عمرش یك مرتبه هم نمازتراویح را نخواند. آقای ابن قدامه مَقْدسی ـ از فقهای بنام حنبلی ـ در كتاب المغنی، جلد2، صفحه 168 می گوید:عمر بن خطاب یك مرتبه هم نماز تراویح را نخواند و شبهای ماه رمضان در منزل خود نماز می خواند.و أن عمر كان یصلی فی بیته و لو صلى مع الجماعة لكان هو الإمام بلا شك.هم چنین عبد الله بن عمر همنماز تراویح را یك مرتبه هم نخواند:جاء رجل إلى ابن عمر، قال: أصلی خلف الامام فی رمضان؟ قال: أتقرأ القرآن؟ قال: نعم، قال: أفتنصت كأنك حمار؟ صل فی بیتك.مردی از ابن عمر سوال كرد: آیا در ماه رمضان نماز تراویح می خوانی؟ ابن عمر گفت: آیا قرآن خوانده ای؟ گفت: بله. ابن عمر گفت: آیا می خواهی به نماز تراویح بروی و در آن مانند الاغ ساكت باشی و حرف نزنی؟ برو در منزل خودت نماز بخوان.المصنف لإبن أبی شیبة الكوفی، ج2، ص288 ـ المصنف لعبد الرزاق الصنعانی، ج4، ص264 ـ السنن الكبرى للبیهقی، ج2، ص494..