بسم الله الرحمن الرحیم.. والسلام و الصلاة علی سیدنا محمد و آله الطیبین الطاهرین و درود بر شما عزیزان.. سخنی گراف نمی خواهم بگویم تا وقت عزیز و گرامی شما عزیزان را بگیرم ولی چندی قبل یک بنده خدایی به من ایراد و اشکال گرفت که چرا شما در مسائل 1400 سال قبل مانده اید و همیشه هم تکرار می کنید و اینها باعث کینه توزی و بدبینی به مذاهب و ادیان دیگر می شود و به قول کوچه بازاری فرمودند که بابا بی خیال 1400 سال قبل و الآن رو بچسب، الآن تو عرصه تکنولوژی هستیم نه تاریخ! آری این سوال خیلی از مردم شده است و متاسفانه یک عالم که اصلا منظورم آقای هاشمی نیست هم همین حرف رو گفته بودند و کلیپ سخنرانی ایشون هم در فضای مجازی موجود است. حال جواب چیست؟! اول از همه سوالی می پرسم که جواب نیمی از سوال را خواهد داد، آخرش چه؟! این سوال را باید از تک تک ماها بپرسند، از صاحب مغازه بپرسند، آخرش چه؟ از دانشجو بپرسند، آخرش چه؟ از کشاورز بپرسند، آخرش چه؟ از معلم بپرسند، آخرش چه؟ از بیکار بپرسند، آخرش چه؟ از نانوا بپرسند، آخرش چه؟ درست هست باید از همه بپرسند، آخرش چه؟ اگر در وسط همه این کارها جان به جان تسلیم کردی چه می شود؟ خداوند تو را آفرید تا به کمالات برساند و اگر سراغ هر کاری بروی و رضایت معبودت را در نظر نگیری و فقط در پی عیش و نوش باشی، بدون شک زیان می بینی، هم در این دنیا هم در آخرت. باید به این گونه افراد گفت: به کجا چنین شتابان؟؟ پس چه زیباست خداوند را شریک زندگی ات کنی و از همه بیشتر شریک کارت. حال تو رضایت خداوند را در نظر گرفته ای و می بینی قول های خداوند که به تو می رسد از هزاران طریق است، یکی یهودی، یکی مسیحی، یکی اسلام، یکی هندو و غیره. و حتی این ادیان هم شاخه و مذاهب بی شماری دارند که تو را می کشانند به هزاران سال قبل، زمانی که به وجود آمدند. در اینجا واجب می شود که تحقیق کنی و بهترین را انتخاب کنی و بهترین ها برای توست. ولی اکثر مردم مشغله های زندگیشان را بهانه می کنند و من می گویم دنیای آخرت بیش از این دنیا ارزش و کرامت دارد پس برای این دنیای فانی، دنیای باقی را فدا نکنید و امثال این مردم اسیر شده در این دنیا همانند بچه هایی است که تازه متولد شده اند و دائم در حال گریه کردن هستند.. اینها همان جای تاریک و کوچک را دنیایی بزرگ تلقی می کرده اند ولی افسوس که نمی دانستند آن جای تاریک و کوچک ذره ای در برابر این دنیا نبوده.. از پیرمرد روستایی پرسیدند تو چگونه خداوند را شناخته ای؟ گفت: من هر روز چندین بار از چشمه برای خانه آب می آورم و در طول این مدت از بهترین ظرفها استفاده کردم ولی هر بار مقداری از آب خالی می شود ولی نگاهی که به خود می کنم میبینم ده ها سال است که ظرف بدنمان در حال تکان و جنبش است ولی قطره ای تا اراده نکنیم از او نمی ریزد.. بیاییم خداوند را مثل این مرد روستایی بشناسیم و به او ایمان بیاوریم و او را در سفره زندگیمان جای دهیم و بهترین سخن خدا را به وسیله فرستاده بر حق او بپذیریم.. والسلام علیکم و رحمة الله و برکاتة
..
برچسبها: چرا در 1400 سال قبل مانده ایمآخرش که چیامام جمعه آبگرمبچه ای که تازه متولد شدهما آمده ایم تا بهترین را داشته باشیمبهترین دین و مذهبپیرمرد روستاییخدا را چگونه شناخته ایبه خدا ایمان بیاورخدا شما را دوست داردراه سخت نجاتخداوند تو را آفرید تا به کمالات برسیفرستاده بر حقداستان جالبچگونه خدا را شناختیشناخت خدابهترین را انتخاب کنداستانهای کوتاه و مذهبیمباحث مذهبیوبلاگ مذهبیتاریخ و ادیانحوزه علمیه
..
نظرات شما عزیزان:
برچسبها: چرا در 1400 سال قبل مانده ایمآخرش که چیامام جمعه آبگرمبچه ای که تازه متولد شدهما آمده ایم تا بهترین را داشته باشیمبهترین دین و مذهبپیرمرد روستاییخدا را چگونه شناخته ایبه خدا ایمان بیاورخدا شما را دوست داردراه سخت نجاتخداوند تو را آفرید تا به کمالات برسیفرستاده بر حقداستان جالبچگونه خدا را شناختیشناخت خدابهترین را انتخاب کنداستانهای کوتاه و مذهبیمباحث مذهبیوبلاگ مذهبیتاریخ و ادیانحوزه علمیه
تاريخ : دو شنبه 7 ارديبهشت 1394
| 11:34 | نویسنده : محمد اسلامی |